حفصه بنت عمر
او بسیار روزهدار و شب زندهدار است و همسر تو (پیامبر ص) در بهشت است
ما بیشتر و بیشتر نزدیک میشویم تا بوی خوش گُلی از گلستان خانواده عمر را استنشاق کنیم.
قرار ما با امالمؤمنین حفصه دختر عمر بن خطاب ـ خداوند از او و پدرش راضی باد! ـ میباشد. آن گُلی که خداوند مکارم و فضایل را در او جمع گردانیده، مکارم و فضایلی که قلم از وصف آن یا از صرف ذکرش ناتوان است.
پدرش، فاروق این امت است.
او مردی بزرگ و توانمند است. توانمند در عدالت و مهربانی و محبت و رحمت.
او مردی است که جزیرةالعرب او را به دنیا آورده و اسلام او را تربیت کرده و پرورش داده است.
او عبادتگذار و وارعی است که عبادتش از لحاظ تحرک و ذکاوت و عمل فوران میکند.
او استاد و معلمی است که بسیاری از مفاهیم زندگی را تصحیح کرده و از اخلاق و سلوک خود، لباس عظمت و شکوه بر تن حیات کرده است. او پیشوای متقیان است.
او مردی است که الگو و سرمشقی به همه مردم داده که هیچگاه کهنه نمیشود. الگویی که در حاکمی بزرگ تجلی پیدا کرده که دنیا بر آستانه درش، پربرکت و پرخیر شده و پر از غنایم و چیزهای حلال و پاکیزه شده است؛ پس عمر به زیبایی هرچه بیشتر آنها را رها کرد و بزرگوارانه به مردم داد. چیزهای حلال و پاکیزه دنیا را به آنان تقدیم میدارد و چیزهای ناپسند و گمراه کننده را از آنان دور میکند تا جایی که وقتی دستانش را از علایق و تعلقات این سرای فانی فوت میکند، در وقت گرمای مرگبار ظهر پشت سر شتری که از اموال صدقه است گام بر میدارد از ترس اینکه مبادا از بین رود.
یا خمیده بالای دیگ ایستاده تا مقداری غذای پاک برای زنی غریب که درد زایمان به سراغش آمده.
یا برای کودکانی که از گرسنگی در تاریکی شبِ بسیار تاریک گریه میکنند، بپزد.
او مردی است که آیات قرآن چندین بار موافق رأی و گفتهاش نازل شد.
او مردی است که اسلام آوردنش، مایه فتح و پیروزی اسلام، هجرتش مایه نصرت و پیروزی اسلام، و خلافتش مایه عدالت برای مسلمانان بود.
او فاروق امت اسلام، عمر بن خطاب است.
عمویش، زید بن خطاب است، کسی که در جنگ بدر و مقاطع حساس حضور یافت. ـ و در جنگ یمامه به شهادت رسید ـ او مردی است که عمر t دربارهاش میگوید: زید در دو کار نیکو از من پیشی گرفت: قبل از من اسلام آورد و قبل از من به شهادت رسید. همچنین دربارهاش میگوید: باد صبا نوزیده مگر اینکه زید بن خطاب را به یاد من آورده است.
مادرش، زینب بنت مظعون خواهر صحابی جلیلالقدر، عثمان بن مظعونt است؛ کسی که وقتی وفات یافت، پیامبر محبوبص کنار جنازهاش حضور یافت و او را بوسید و اشکهایش بر رخسار عثمان جاری شد... و عثمان اولین کسی است که در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد... و کسی است که وقتی دختر رسول الله ص وفات یافت، پیامبرص به او گفت: «الحقي بسلفنا الخیر عثمان بن مظعون»: «به پیشینیان خیر ما، عثمان بن مظعون ملحق شو».
عمهاش، فاطمه بنت خطابك است. او یکی از زنانی است که از پیشگامان و سابقین به سوی اسلام بوده است. شوهرش سعید بن زید یکی از ده نفری است که از طرف خداوند به بهشت مژده داده شدهاند.
برادرش، آن عابد و زاهد و پرهیزگار و وارع و عالم، عبدالله بن عمرك است؛ کسی که پیامبرص دربارهاش میفرماید: «إن عبدالله رجل صالح»: «همانا عبدالله مردی صالح است».
و مادرمان عایشهك دربارهاش میگوید: کسی را ندیدهام که به اندازه عبدالله بن عمر پایبند سنت باشد.
پس آیا کسی میتواند با قلم یا زبانش از عظمت آن همه فضایل و مکارم و افتخارات تعبیر کند؟!!!
نشأت مبارک
پس از این مقدمه راجع به خانواده عمر که مادرمان حفصهك در آن بزرگ شده میتوانیم تصور کنیم چگونه حفصه نشأتی مبارک داشت و در سایه محیطی زندگی میکرد که خیلی به ندرت میتوانیم نظیری برای آن بیابیم.
حفصه ك زمانی به دنیا آمد که قریش بنای کعبه را بازسازی میکردند. این واقعه پنج سال قبل از بعثت پیامبرص بود. آن زمانی که پیامبرص با رأی درست و بصیرت فوقالعاده و درایت خاص خود، اختلاف و نزاع میان قریش بر سر قرار دادن «حجر الأسود» در جایش، را خاتمه داد.
حفصه علم و ادبیات را دوست میداشت، و نوشتن را از «شفاء» دختر عبدالله، آن زن قریشی و عدوی یاد گرفت. و پیوسته به دنبال علم بود تا اینکه یکی از زنان فصیح در میان قریش شد.
همانا اسلام آوردن عمر مایه فتح و پیروزی اسلام بود
وقتی که خورشید اسلام بر سرزمین جزیرة العرب طلوع کرد و عمر همچنان بر شرک بود، پیامبرص آرزو میکرد که عمر اسلام آورد تا شوکت و اقتداری علیه مشرکان باشد و آنان را بترساند. پیامبرص میفرمود: «اللهم أعز الإسلام بأحب هذین الرجلین إلیک: بأبي جهل بن هشام، أو بعمر بن الخطاب، قال: وکان أحبهما إلیه عمر»: «خدایا! اسلام را با محبوبترین این دو مرد در نظرت عزت ده: با ابوجهل بن هشام، یا با عمر بن خطاب. راوی گوید: محبوبترین آن دو مرد در نزد خداوند عمر بن خطاب بود». یعنی عمر بن خطاب اسلام آورد و خداوند به وسیله او اسلام را عزت و اقتدار داد.
اسلام آوردن عمر سبب بزرگی برای ظهور و قدرت و توان اسلام بود. چون عمر در توان و قدرت و شجاعت برجسته بود، و به خاطر خدا از ملامت هیچ ملامت کنندهای نمیترسید.
عبدالله بن مسعود میگوید: همانا اسلام آوردن عمر، مایه فتح و پیروزی اسلام بود، و هجرتش مایه نصرت و پیروزی اسلام بود، و خلافتش مایه رحمت بود. ما کنار کعبه نماز نمیخواندیم تا این که عمر اسلام آورد. پس وقتی که عمر اسلام آورد، با قریش پیکار و مبارزه کرد تا این که کنار کعبه نماز خواند و ما هم همراهش نماز خواندیم.
این چنین اسلام وارد این خانه مبارک شد تا پناهگاهی محکم شود که از اسلام و مسلمانان پشتیبانی و حمایت کند.
این چنین، خانواده مبارکِ عمر در سایه این دین عظیم و در کنار این پیامبر گرامیصزندگی کرد، تا از سرچشمه پاک سیراب شوند و از سنت و سیرت و اخلاق و عبادت و سلوک و مهر و محبت پیامبرص یاد بگیرند.
ازدواج حفصه با خُنیس t
وقتی حفصهك به سن بلوغ رسید، یکی از پیشگامان و سابقین به سوی اسلام، به نام «خُنیس بن حذافه» برادر «عبدالله بن حذافه» م به خواستگاری او آمد. پس خُنیس با حفصه ازدواج کرد. و حفصه همراه او در خوشبختی زیاد در سایه ایمان و اطاعت زندگی کرد.
خُنیس قبل از آنکه پیامبرص داخل خانه ارقم بن ابوالأرقم شود، اسلام آورد و اسلام آوردنش به دست ابوبکر صدیقt بود.
به سوی خداوند بشتابید
اذیت و آزار مشرکان به اصحاب پیامبر محبوبص شدت یافت، پس پیامبرص به اصحاب و یارانش اشاره کرد که به سرزمین حبشه هجرت کنند. خُنیس هم از جمله افرادی بود که به حبشه هجرت کرد و سپس به مکه بازگشت. وقتی که دید اذیت و آزار و شکنجه مشرکان روز به روز زیاد میشود، همسرش حفصه را با خود برداشت و به یثرب (مدینه منوره) هجرت کردند پس از آنکه پیامبرص به اصحاب و یارانش اجازه داد که به مدینه هجرت کنند. آنجا این دو زوج در کنار انصار زندگی کردند و خوشبختی و سعادتشان با هجرت پیامبر ص به مدینه ـ شهری که با آمدن پیامبرص هر چیزی در دور و بر آن نورانی شد ـ زیاد شد. خدایا! زندگی همراه پیامبر محبوبص چه قدر زیباست!
فراق دردناک
در غزوه بدر که خداوند در آن، نصرت و عزت و پیروزی برای مسلمانان تقدیر کرده بود، خُنیس از قهرمانان این جنگ بود. او از اعماق قلبش شهادت را آرزو میکرد. وقتی که در آن غزوه شرکت کرد، زخمهای زیادی در بدنش ایجاد شد اما با وجود آن همچنان مبارزه میکرد تا کلام و دین خداوند، غالب، و آیین کافران مغلوب باشد. پس از پایان یافتن غزوه بدر خُنیس مجروح به مدینه بازگشت.
این صحابی جلیلالقدر وفات یافت؛ کسی که جان خود را در راه خداوند باخت و به بزرگترین فضیلت و افتخار دست یافت؛ پیامبر محبوبص بر او نماز جنازه خواند و او را در قبرستان بقیع کنار قبر صحابی جلیلالقدر عثمان بن مظعون به خاک سپرد.
این چنین فراق و دوری دردناک آمد ... و این چنین حفصهك که هنوز جوان بود، بیوه شد. و برای مرگ شوهرش بسیار اندوهگین شد تا جایی نزدیک بود قلبش پاره شود؛ اما او در اوج سعادت و خوشبختی بود، چون شوهرش مرگ کریمانهای داشت و زخمهایش که همهاش به خاطر خدا بود، برایش گواهی میدهند.
این چنین حفصه مادر مؤمنان شد
عمر برای دختر جوانش که در سن هیجدهسالگی بیوه شد، متأسف و ناراحت شد. این مسأله عمر را دردمند میکرد که بیوهگی، جوانی حفصه را میرباید و زندگیاش را میمکد. و هر وقت داخل خانهاش میشد و دخترش را اندوهگین میدید، احساس درد و ناراحتی میکرد. پس از تفکر طولانی صلاح دید که شوهری را برایش انتخاب کند تا در کنارش آرام گیرد.
پدرش او را به ابوبکر پیشنهاد کرد اما ابوبکر جوابی به او نداد. او را به عثمان پیشنهاد کرد، عثمان گفت: در نظر دارم این روزها ازدواج نکنم. پس عمر از آن دو دلخور شد و دلش شکست، و شکایت حالش را نزد پیامبرص برد، پیامبرص فرمود: «یتزوج حفصة من هو خیر من عثمان؛ ویتزوج عثمان من هي خیر من حفصة»: «کسی بهتر از عثمان با حفصه ازدواج میکند و عثمان با کسی بهتر از حفصه ازدواج میکند». سپس پیامبرص از حفصه خواستگاری کرد و عمر، حفصه را به ازدواج او درآورد.
و رسول اللهص دخترش، ام کلثوم را پس از وفات خواهرش رقیه به ازدواج عثمان درآورد.
وقتی که عمر، حفصه را به ازدواج پیامبرص درآورد، ابوبکر او را دید و عذرخواهی کرد و گفت: از من دلخور نشو، چون رسول اللهص از حفصه یاد کرده بود و درست نبود که من رازش را افشا کنم و اگر پیامبرص او را رها میکرد، قطعاً با او ازدواج میکردم.
رسول اللهص سال سوم هجری، قبل از جنگ اُحد با حفصه ازدواج کرد، و چهارصد درهم را به عنوان مهریه به او داد. و این ازدواج، بزرگترین اکرام و افتخار و منت و احسان برای حفصه و پدرش ـ م ـ بود.
جایگاه والای حفصه
حفصهك جایگاه والایی را در قلب پیامبرص اشغال کرد، بلکه جایگاه او میان همسران پیامبرص هم والا بود.
تا جایی که مادرمان عایشهك دربارهاش میگفت: او کسی بود که از میان همسران پیامبرص، در جایگاه و منزلت رقیب من بود.
البته زندگی همسران پاک پیامبرص خالی از برخی احساسات و عواطف بشری نبود؛ احساسات و عواطفی که حسادت یا همچشمی و امثال آنها را به دنبال دارد، از این رو پیامبر محبوبص امور زندگیاش را با تربیت ربانی در خانهاش همراه همسرانش و همراه یاران و امتش سامان میداد و همگی را به سوی طریق صحیح هدایت میکرد.
با یک مثال، مطلب روشن میشود
این موضعگیری است که برای ما روشن میسازد چگونه حسادت گاهی اوقات میان همسران پیامبر محبوبص ظاهر میشد ... و چگونه پیامبرص آن امور را با حکمت و تفکر و اندیشه و مهر و محبت سامان میداد.
در صحیح بخاری و صحیح مسلم از روایت عایشهك آمده که وی گوید: رسول اللهصنزد زینب بنت جحش عسل میخورد و کنار او میماند. من و حفصه با هم همدستی کردیم که پیامبرص نزد هر کدام از ما بیاید، به او بگوید گیاه مغافیر خوردهای؟ من بوی گیاه مغافیر را از تو احساس میکنم. پیامبرص فرمود: «لا ولکني کنت أشرب عسلاً عند زینب بنت جحش فلن أعود وقد حلفت لا تخبري بذلک أحداً».
«نه، ولی نزد زینب بنت جحش عسل خوردهام، اما از این به بعد دیگر این کار را نمیکنم و تو را سوگند میدهم که این خبر را به کسی نگویی».
و نسائی و حاکم از روایت انسt آوردهاند که رسول اللهص، کنیزی داشت که با او نزدیکی میکرد. عایشه و حفصه مدام تلاش کردند تا اینکه پیامبر ص آن کنیز را بر خود حرام کرد. آنگاه خداوند این آیه را نازل کرد: ﮋ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ ﭘ
حفصه ,
بنت ,
عمر ,